Quantcast
Channel: صفحه ۱۴ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1710

14

$
0
0

خواستگار جنایتکار به پرواز آمستردام نرسید: سکوت خواهر مقتول برای سفر به آمریکا

پسر جوانی که برای ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش برادر او را به قتل رسانده بود، قبل از فرار از کشور شناسایی و دستگیر شد.
به گزارش اداره آگاهی تهران بزرگ، ساعت 8:45 پنجم بهمن‌ماه امسال از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی 110‌ یک فقره کشف جسد متعلق به مرد جوانی به کلانتری 141 شهرک گلستان اعلام شد.
با حضور ماموران در محل کشف جسد واقع در شهرک امید دژبان- خیابان عطار نیشابوری، جسد جوانی حدود 20 ساله در حالی کشف شد که از سوی قاتل یا قاتلین به داخل جوی آب منتقل و صورت جسد نیز به علت اصابت ضربات جسم سخت کاملا خون آلود و دچار شکستگی‌های شدید شده بود.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «قتل عمد» و به دستور قاضی رودگر، بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان اداره دهم در اولین مرحله و برای شناسایی هویت جسد به بررسی پرونده افراد فقدانی پرداخته و متوجه شدند که کمتر از 24 ساعت از زمان کشف جسد، یکی از اهالی شهرک امید دژبان به کلانتری 141 مراجعه و در خصوص فقدان پسر 22 ساله‌اش به نام «امیـر» اقدام به طرح شکایت کرده است. با شناسایی این خانواده و بررسی تصاویر به دست آمده از فقدانی (‌امیر‌)، کارآگاهان اقدام به شناسایی هویت جسد ناشناس کرده و برای اطمینان بیشتر، خانواده فقدانی نیز به اداره دهم دعوت شده و آنها نیز هویت فرزند خود را شناسایی و تایید کردند.
با آغاز تحقیقات از خانواده مقتول، آنها در اظهارات خود عنوان داشتند‌ که امیر ساعت 23:30 ‌چهارم بهمن‌ماه امسال به همراه دو نفر از دوستان خود به نام آرش و آیدین‌ از خانه خارج شده و از آن زمان دیگر به خانه مراجعه نکرده بود. بلافاصله محل سکونت آرش و آیدین (‌دو برادر‌) در شهرک امید دژبان شناسایی و هر دو نفر آنها پنجم بهمن‌ماه به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شدند.
با آغاز تحقیقات از آرش و آیدین، آنها در اظهارات خود با تایید گفته‌های خانواده امیر عنوان داشتند که ساعت 23:30 چهارم بهمن‌ماه به دنبال امیر رفته و هر سه نفر‌ برای پیاده‌روی به پارک آبشار رفتیم. حدود ساعت 1:45 بامداد بود که با ماشین، امیر را به در منزلش رسانده و از آن زمان دیگر هیچ اطلاعی از او نداریم.
بررسی اظهارات این دو برادر و همچنین دیگر اقدامات پلیسی نشان از تایید اظهارات آنها در خصوص عدم مشارکت یا اطلاع از جنایت داشت که با انجام هماهنگی با بازپرس پرونده، هر دو نفر آنها آزاد شدند.
در ادامه رسیدگی به پرونده، طرح و بررسی فرضیه‌ها و انگیزه‌های مختلف جنایت از قبیل اختلاف خانوادگی، انگیزه مالی و... در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت. کارآگاهان در تحقیقات پلیسی متوجه شدند مدتی است که خواهر مقتول به نام «مرجان»19 ساله با جوانی به نام احمدرضا 21 ساله آشنا شده و همین موضوع زمینه درگیری و اختلاف میان خواهر و برادر شده بود. با شناسایی هویت احمـدرضا، کارآگاهان به تحقیق از خواهر مقتول پرداخته و متوجه شدند که «احمدرضا» و «مرجان» هشت ماه پیش و از طریق شبکه اجتماعی فیس بوک با یکدیگر آشنا و از آن زمان به بعد، ارتباط آنها با یکدیگر بیشتر شده به گونه‌ای که سرانجام تصمیم به ازدواج گرفته و امیر نیز پس از اطلاع از این موضوع، با ادامه آشنایی مرجان و احمدرضا مخالف می‌کند.
در ادامه تحقیقات کارآگاهان اداره دهم اطلاع پیدا کردند که احمـدرضا، فرزند یکی از تجار طلا و جواهر ایرانی است که پس از متارکه از همسرش و به همراه سایر اعضای خانواده‌اش از کشور خارج شده و در حال حاضر در کشور آمریکا زندگی می‌کند و احمدرضا نیز به واسطه وضعیت مناسب اقتصادی پدر و با در اختیار داشتن سه باب منزل در خیابان ولیعصر، تجریش و باغی در شهر بومهن، در آنجا سکونت و تردد دارد.
با شناسایی محل‌های سکونت احمدرضا در مناطق تجریش، ولیعصر و شهر بومهن‌ این محل‌ها تحت مراقبت‌های پلیسی قرار گرفته و سرانجام احمدرضا صبح روز 22 اسفند در یکی از خانه‌های پدری واقع در خیابان ولیعصر، دستگیر و به اداره دهم منتقل شد.
احمدرضا در اظهارات اولیه منکر هرگونه ارتباط با مرجان شده اما پس از مواجهه حضوری با مرجان‌ به ناچار به آشنایی خود و مرجان اعتراف کرد.
با انجام اقدامات پلیسی، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که احمدرضا در محل جنایت حضور داشته اما وی همچنان منکر هرگونه ارتکاب یا اطلاع از جنایت می‌شود تا سرانجام کارآگاهان پی بردند که او قصد داشته تا 24 اسفندماه و از طریق پرواز تهران- آمستردام از کشور خارج شود و دقیقا بلیت پرواز را چند روز پس از کشف جسد رزرو کرده است.
با توجه به دلایل، مدارک و شواهد به دست آمده، احمدرضا که چاره‌ای جز اعتراف نداشت به ناچار لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت اعتراف کرد. وی در اعترافاتش به کارآگاهان گفت‌: زمانی که از طریق مرجان در جریان مخالفت امیر با ادامه آشنایی و ازدواج خود با مرجان قرار گرفتم، تصمیم گرفتم تا با او ملاقات کنم. برای همین ساعت هفت بعدازظهر چهارم بهمن‌ماه با مرجان تماس گرفته و از او درخواست کردم تا زمان مراجعه برادرش به منزل را اطلاع دهد. ساعت 23:45 مرجان تماس گرفت و عنوان کرد که امیر به همراه دوستانش و برای پیاده روی به پارک رفته است. بلافاصله به در خانه آنها مراجعه و منتظر ماندم تا امیر بازگردد. نزدیک به ساعت 2 بامداد، امیر به همراه دوستانش و با یک دستگاه خودرو سواری به در منزل مراجعه کرد. پس از دور شدن ماشین و قبل از ورود امیر به داخل خانه، با ماشین به او نزدیک شده و خود را معرفی کردم و از او درخواست کردم تا برای صحبت کردن سوار ماشین شود. زمانی که امیر سوار ماشین شد، با او شروع به صحبت کرده و همزمان با صحبت کردن، با ماشین در داخل شهرک می‌چرخیدیم تا اینکه صحبت‌هایمان به تهدید کردن از سوی امیر تبدیل شد. نمی‌دانم که چگونه شد که زنجیر زیر صندلی را دور گردن امیر انداخته و حدود 10 دقیقه فشار دادم. ناگهان متوجه شدم امیر نفس نمی‌کشد‌!!‌ در حالی که بسیار ترسیده بودم، جسد را از ماشین پیاده و به داخل جوی آب بردم و چند ضربه سنگ نیز به صورت جسد زدم و به سرعت از محل دور شدم.
احمدرضا در ادامه اظهاراتش با اشاره به اطلاع مرجان از موضوع جنایت به کارآگاهان گفت‌: زمانی که مرجان از موضوع قتل برادرش از سوی من اطلاع پیدا کرد‌ به او وعده دادم که او را به همراه خود به آمریکا خواهم برد و به این بهانه از او خواهش کردم تا در خصوص موضوع با کسی صحبت نکند اما اطمینان داشتم که او سرانجام مرا معرفی خواهد کرد به همین علت و بدون اطلاع مرجان تصمیم گرفتم تا از کشور خارج شده و نزد پدرم در آمریکا بروم که دستگیر شدم.
مرجان نیز که برای انجام مواجهه حضوری با متهم (‌احمدرضا‌) در اداره دهم حضور داشت، پس از اعتراف احمدرضا به اطلاع از ارتکاب جنایت توسط وی اعتراف کرد و عنوان داشت‌: «اصلا فکر نمی‌کردم که احمدرضا اقدام به کشتن برادرم کند. او تنها قصد داشت تا با امیر صحبت کند که چنین اتفاقی افتاد».
سرهنگ کارآگاه آریا حاجی‌زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ‌ با اعلام این خبر گفت‌: با توجه به اعتراف صریح متهم اصلی پرونده به ارتکاب جنایت و همچنین اطلاع خواهر مقتول از واقعیت و عدم اطلاع آن به پلیس‌ قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده صادر و هر دو متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته‌اند.

 

حاجی‌فیروز از نمادی برای شادی تا بهانه‌ای برای تکدی‌گری

 مصطفی حاتمی- در هر جای شهر که بروید حاجی فیروزها را می‌بینید چه در شمال شهر و چه در جنوب شهر که در حال تنبک زدن و خواندن شعرهای حاجی فیروزی هستند.
بشکن بشکنه بشکن، من نمی‌شکنم بشکن، اینجا بشکنم یار گله داره، اونجا بشکنم یار گله داره، این سیاه بی‌چاره چقدر حوصله داره.
این بخشی از شعرهایی است که صمد با پوشیدن لباس حاجی فیروز در خیابان فلسطین می‌خواند و مشغول سرگرم کردن مردم و شاد کردن آنهاست. او می‌گوید:‌من قبل از اینکه لباس حاجی فیروز را بپوشم، در خیابان‌ها آواز می‌خواندم و تنبک می‌زدم ولی در حال حاضر که نزدیک عید است به خاطر درآمد بالایی که این کار دارد و از طرف مردم هم کمک بیشتری می‌شود تصمیم گرفتم این یک ماه آخر سال را به این  کار مشغول باشم.صمد در ادامه گفت: از اوایل اسفندماه کارم را شروع کردم و از همان ابتدا در خیابان فلسطین هستم و جای من ثابت است و هیچ‌کس بجز من در این خیابان نمی‌تواند به این کار مشغول باشد.محمد که به همراه صمد لباس حاجی فیروز را پوشیده است، می‌گوید: من در شهرستان مشغول کار بودم و به پیشنهاد صمد که این کار درآمد خوبی دارد به تهران آمدم.وی گفت: من برای شاد کردن و خنداندن مردم حرکات نمایشی انجام می‌دهم و صمد هم تنبک می‌زند و مردم هم کمک خوبی به ما می‌کنند.محمد در ادامه گفت: من سال‌های قبل به همراه برادرم در شهرستان خودمان لباس حاجی فیروزها را می‌پوشیدیم و به کار مشغول می‌شدیم ولی از نظر اینکه مردم کمک مالی به ما کنند اصلا خوب نبود ولی در تهران چند برابر و خیلی بهتر مردم به ما کمک می‌کنند و تصمیم دارم که از سال‌های بعد هم به تهران بیایم.
حاجی فیروزها به نشانه سیاهی زمستان صورتشان را سیاه می‌کنند و به بهانه شادی بهار لباس سرخ می‌پوشند و به مردم یادآوری می‌کنند که نوروز و بهار در حال رسیدن است.
در زمان قدیم حاجی‌فیروز با خاک زغال و با دود بخاری چهره خود را سیاه می‌کرد و یک کلاه شیپوری یا استوانه‌ای بلند از کاغذ یا مقوا برسر می‌گذاشت و جامه رنگین چهل تکه که زنگوله‌هایی به آن دوخته شده بود، می‌پوشید.
کرمی، استاد دانشگاه در این‌باره می‌گوید: متاسفانه امروز ما حاجی‌فیروزها را با متکدیان خیابانی اشتباه گرفته‌ایم. اکثر حاجی‌فیروزهایی که در شهر مشاهده می‌کنیم همان گدایانی هستند که در طول سال در خیابان‌ها مشغول به تکدی‌گری هستند. اصل کار حاجی‌فیروزها خنداندن و شاد کردن دل مردم بوده نه گدایی کردن و کسب درآمد.
کرمی در ادامه افزود: اصل زمان حضور حاجی فیروز در خیابان‌ها به روز 13 نوروز برمی‌گردد که به نام روز طبیعت نام‌گذاری شده است که با شاد کردن دل مردم، شروع یک زندگی جدید و سبز شدن دل‌ها را نوید می‌دهد.
امروز شخصیتی که از حاجی فیروز می‌شناسیم با تصویری که در متون کهن از این اشخاص وجود دارد، متفاوت است. با این همه مردم بسیاری در پشت ترافیک سنگین خرید شب عید آنها را می‌بینند، از دیدن حرکاتشان می‌خندند و به آنها پول می‌دهند.

 

رییس پلیس سایبری کشور:
کشف 80 درصدی جرایم رایانه‌ای




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1710

Latest Images

Trending Articles